به گزارش خبرگزاری «حوزه»، پاسخ به سؤالات و شبهات موجود در جامعه از وظایف مراکز حوزوی و دینی است که این خبرگزاری در شماره های گوناگون به ارائه برخی از پرسش ها و شبهات و پاسخ های آن، برگرفته از «مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم» خواهد پرداخت.
- سؤال
نهایت جاودانگی چیست؟ آیا بهشت تنها پاداش است و یا هدف لذت بردن آدمی است؟
- پاسخ
در دنیا جاودانگی گاهی حقیقی است و گاهی پنداری؛ امّا جاودانگی پنداری آن است که انسانهای کم ظرفیت هنگامی که به جایی رسیدند و برتری مختصری از نظر مقام و ثروت بر دیگران یافتند، گرفتار بلای غرور میشوند. نخست سعی میکنند امکانات خود را به رخ دیگران بکشند و آن را وسیله برتریجوئی قرار دهند؛ این همان است که قرآن با جمله «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً» از آن یاد کرده است عشق و علاقه آنها به دنیا کمکم پندار جاودانگی آن را در نظرشان مجسم میسازد و فریاد «ما أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً» «گمان نمیکنم این خوشیها را پایانی رقم زند» را سر میدهند ایمان به جاودانگی دنیای مادّی چون تضاد روشنی با رستاخیز دارد نتیجتاً به انکار معاد میانجامد و معتقدان به آن «وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً» «گمان نمیکنم قیامتی در کار باشد» میگویند. [۱]
این پندار جاودانگی است. نه جاودانگی حقیقی امّا جاودانگی حقیقی این است که انسان رنگ الهی به خود بگیرد زیرا جاودانگی بدون متصل شدن به خدا امکان ندارد زیرا تمام جهان طبیعت روزی فانی خواهد شد و قرآن میفرماید: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» [۲] طبیعت این جهان مادّی فنا و نابودی است محکمترین بناها و بادوامترین حکومتها، قویترین انسانها، و هر چیز که مستحکمتر از آن یافت نمیشود سرانجام کهنه و فرسوده و نابود میشود و همه بدون استثنا فناپذیرند امّا اگر بتوان این موجودات را به نحوی با ذات پاک خداوند پیوند داد و برای او و در راه او به کار انداخت رنگ جاودانگی به خود میگیرند؛ چراکه ذات پاکش ابدی است و هر چیز که نسبتی به او دارد رنگ جاودانگی و ابدیت مییابد اعمال صالح ابدی هستند.
شهیدان حیات جاودان دارند پیامبران و امامان و دانشمندان راستین مجاهدان راه حق تاریخشان توأم با ابدیت است چرا که همه رنگ الهی دارند. [۳] پس در دنیا هر چیزی که در رابطه با خدا باشد و اتصال به خداوند پیدا کند جاودانگی پیدا میکند چون خداوند جاوید است و امّا در آخرت همه چیز جاودانه است و جهان پس از مرگ جهانی است جاودانه و بهشتیان در بهشت جاودانه میمانند و جهنمیان در جهنم.
ابیبصیر از امام باقر ـ علیهالسّلام ـ نقل میکند که فرمود وقتی اهلبهشت داخل بهشت میشوند و اهل جهنم به آتش درمیآیند مرگ را به صورت گوسفندی درمیآورند و بین بهشت و دوزخ سر میبرند و میگویند دیگر برای احدی مرگ نیست و هرکس تا ابد در جای خود هست، در این هنگام اهلبهشت میگویند آیا دیگر ما نمیمیریم مرگ ما همان مرگ اول بود؟ و آیا ما عذاب نمیشویم؟ راستی این چه رستگاری عظیمی است و برای چنین مقامی شایسته است تلاشگران تلاش کنند، علاّمه طباطبائی میفرماید: سر بریدن مرگ به صورت گوسفند در روز قیامت از روایات معروف بین شیعه و اهلسنت است و این در حقیقت تمثیلی است از جاودانگی زندگی آخرت. [۴]
پس نهایت جاودانگی این است که انسان رنگ الهی پیدا کند که در آن صورت است که انسان از خدا راضی است و خدا از انسان که در سورة مبارکه مائده آمده است «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» [۵] هم خداوند از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود خواهند بود.
به این ترتیب کافران و مشرکان در جهنم جاویدانه خواهند بود و بهشتیان در بهشت جاویدانه خواهند بود و جاودانگی انسان در خشنودی خداست و اینکه انسان احساس کند که مولا و محبوب و معشوق و معبودش از او راضی است و نشانه این رضا و خشنودی آن است که هرچه از مواهب در تصور میگنجد یا نمیگنجد به او عنایت فرموده است.
امّا اینکه آیا بهشت تنها پاداش است؟ و یا هدف لذت بردن آدمی است؟
باید گفت که بهشت پاداش است برای مؤمنان و پاداشی که آخرین درجه لذت را نیز از آن میتوان برد امّا لذت انواع و اقسامی دارد.
لذات مادّی و لذات معنوی و لذات مادّی نیز یک وقت از خورد و خوراک است و گاه از غریزههای دیگر مانند غریزه جنسی و امثال آن؛ امّا برترین لذتها لذات معنوی است که قابل مقایسه با لذات مادّی نیست و این لذت معنوی از لقاءالله و همنشینی با انبیاء و اولیاء الهی به دست میآید.
چنانکه امام خمینی میفرماید: برترین مرتبة بهشت بهشت لقاء است که اعلا مرتبه بهشت است و آخرین مرتبة بهشت، لقاءالله است و آن جایی است که غیراز انسان هیچ کس راه ندارد فقط انسان راه دارد، وصول به لذّات جمال الهی و رسیدن به بهجتهای (سرور) انوار سبحات غیر متناهی که عبارت است از جنّت لقاء و این مرتبه یعنی جنّت لقاء از مهمات مقاصد اهل معرفت و اصحاب قلوب است و دست آمال نوعاً از آن کوتاه است و اوحدی از اهل معرفت به سعادت این شرف مشرفند. [۶]
و بالاترین لذتها این است که انسان احساس کند خداوند تبارک و تعالی از او راضی است این احساس رضایت آنچنان نشاطی به انسان میبخشد که با هیچ چیز برابر نیست آری لذت درک رضای محبوب از بالاترین لذات معنوی است لذتی است آمیخته با احساس شخصیت و ارزش وجودی؛ چراکه اگر ارزش و شخصیتی نداشت از سوی محبوب بزرگش پذیرفته نمیشد قرآن کریم کراراً به این نکته لطیف اشاره کرده و بر آن تکیه نموده است در آیه ۵ سورة آلعمران بعد از ذکر باغهای سرسبز بهشتی و همسران پاک و پاکیزه میافزاید (و رضوانٌ من الله) برای پرهیزکاران خشنودی خداوند است، این نعمتی است برتر از همة آنها در یک جمله کوتاه و سربسته بیان شده است.
در آیه ۷۲ سورة توبه از این مسأله کمی پرده بالاتر میزند و بعد از بیان شمّهای از نعمتهای مادّی بهشت از جمله باغهای پرطراوتی که نهرها از زیر درختانش جاری است و همچنین مسکنهای پاکیزه بهشتی میافزاید: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ» رضا و خشنودی خدا از همة اینها برتر است سپس آیه را با این جمله پایان میدهد «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» پیروزی بزرگ همین است تعبیر به اکبر و همچنین «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» به خوبی نشان میدهد که هیچ موهبتی از مواهب الهی به این پایه نمیرسد به گونهای که جمله اخیر که مفهوم حصر را در بردارد میگوید: پیروزی بزرگ همین است و بس و ما هیچیک از مواهب مادّی جهان دیگر را نمیتوانیم در این قفس دنیا و محیط محدود در فکر خود ترسیم کنیم تا چه رسد به آن نعمت بزرگ روحانی و معنوی یعنی رضوانالله. [۷]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. حسینی طهرانی، سید محمد حسین، معادشناسی، انتشارات حکمت، چ اول، ۱۴۰۷، ج ۱۰، ص ۱۸۷.
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، انتشارات اسلامیه تهران، ج ۶، ص ۲۹۳.
پی نوشت ها:
[۱] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات اسلامیه، ج ۱۲، ص ۴۳۹.
[۲] . الرحمن/ ۲۶ـ۲۷.
[۳] . تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۳۹۰.
[۴] . طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، انتشارات اسماعیلیان، ج ۱۷، ص ۲۱۵.
[۵] . مائده/ ۱۱۹.
[۶] . رحیمپور، فروغ السادات، معاد از دیدگاه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص ۲۹۷.
[۷] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۹، ص ۲۹۳ـ۲۹۵.